24. ایشان به تو جامههای گرانبها و پارچههای آبی و قلّابدوزی و فرشهای رنگارنگ را که با ریسمانها بستهبندی شده بودند، فروختند.
25. کشتیهای ترشیشی با کالاهای تو به سفر رفتند.«پس تو انباشته و سنگین در قلب دریاها بودی.
26. پاروزنانت تو را به دریاهای دور بردند.باد شرق تو را در قلب دریاها درهم شکسته است.
27. همهٔ ثروت و کالاهایت،همهٔ دریانوردان و ناخدایانت،و نجّاران کشتی و بازرگانانت،همهٔ سربازانت که در کشتی بودند،همه و همه در روز نابودی تو در دریا ناپدید شدند.
28. از فریاد ناخداهایت سواحل لرزیدند.
29. «همهٔ پاروزنان، کشتی را ترک کردند.دریانوردان و همهٔ ناخدایان در ساحل ایستادهاند.
30. و برای تو شیون میکنند و به تلخی میگریند،ایشان خاک بر سر خود میریزند و در خاکستر میغلطند.