۲سموئیل 17:8-19 هزارۀ نو (NMV)

8. حوشای ادامه داد: «تو می‌دانی که پدرت و مردانش، مردانی جنگاورند و همچون خرسی‌که بچه‌هایش را در صحرا ربوده باشند، خشمشان برافروخته شده است. وانگهی، پدرت مردی جنگ‌آزموده است و شب را با قوم نخواهد گذرانید.

9. حتی هم‌اکنون نیز او خود را در حفره یا مکانی دیگر پنهان کرده است. و واقع خواهد شد که چون برخی از لشکر در نخستین حمله از پا درآیند، هر که بشنود خواهد گفت، ”در میان قوم هوادارِ اَبشالوم، کشتاری رخ داده است.“

10. آنگاه حتی دلاوری نیز که دلی چون دل شیر دارد، به‌تمامی قالب تهی خواهد کرد، زیرا همۀ اسرائیل می‌دانند که پدرت مردی است جنگاور و همراهانش نیز دلاورند.

11. پس رأی من این است که همۀ اسرائیل، از دان تا بِئِرشِبَع، بی‌شمار همچون شنِ کنار دریا نزد تو گرد آیند، و تو شخصاً با ایشان به جنگ بروی.

12. آنگاه هر کجا که او یافت شود، بر او حمله خواهیم برد و همچون شبنمی که بر زمین فرو می‌ریزد، بر او فرود خواهیم آمد، و از او و همۀ مردانی که با اویند، حتی یکی هم باقی نخواهد ماند.

13. اگر به شهری عقب نشیند، آنگاه تمام اسرائیل طنابها به آن شهر آورده، آن را به دره فرو خواهند کشید، آن سان که حتی خرده‌سنگی نیز در آنجا یافت نشود.»

14. اَبشالوم و همۀ مردان اسرائیل گفتند: «مشورتِ حوشایِ اَرکی از مشورت اَخیتوفِل بهتر است.» زیرا خداوند مقدر فرموده بود که مشورت نیکوی اَخیتوفِل را عقیم گذارَد، تا بر اَبشالوم بلا رسانَد.

15. حوشای به صادوق و اَبیّاتارِ کاهن گفت: «اَخیتوفِل به اَبشالوم و مشایخ اسرائیل چنین و چنان مشورت داده، و من نیز چنین و چنان مشورت داده‌ام.

16. پس حال به‌شتاب بفرستید و داوود را خبر داده، بگویید: ”امشب را در معبر رود در بیابان مگذران بلکه به هر طریقِ ممکن از آن عبور کن، مبادا پادشاه و تمامی قومی که همراه اویند، بلعیده شوند.“»

17. و اما یوناتان و اَخیمَعَص در عِین‌روجِل مستقر بودند. کنیزی می‌رفت و برایشان خبر می‌برد، و آنان نیز رفته، به داوود پادشاه خبر می‌رساندند، زیرا نمی‌بایست در حال ورود به شهر دیده می‌شدند.

18. اما مردی جوان آنها را دید و به اَبشالوم خبر داد. پس ایشان هر دو به‌شتاب رفته، به خانۀ مردی در بَحوریم داخل شدند که در حیاطش چاهی داشت، و از چاه پایین رفتند.

19. زن او پوششی برگرفته، بر دهانۀ چاه گسترد و حبوبات بر آن ریخت تا کسی چیزی از آن درنیابد.

۲سموئیل 17