4. روزی مسافری نزد مرد ثروتمند آمد، اما او را دریغ آمد که از گوسفندان و گاوان خودش یکی را بگیرد و برای مسافری که نزدش آمده بود، مهیا سازد. پس برۀ آن فقیر را بگرفت و آن را برای مردی که نزدش آمده بود، مهیا ساخت.»
5. آنگاه خشم داوود بهشدت بر آن مرد افروخته شده، ناتان را گفت: «به حیات خداوند قسم که سزای مردی که این کار را کرده، مرگ است.
6. چون چنین کرده و هیچ ترحم ننموده است، باید چهار برابرِ ارزشِ بره تاوان دهد.»
7. ناتان به داوود گفت: «آن مرد تو هستی! یهوه، خدای اسرائیل چنین میفرماید: ”من تو را به پادشاهی بر اسرائیل مسح کردم و تو را از دست شائول رهانیدم.