۲تواریخ 35:21-24 هزارۀ نو (NMV)

21. اما نِکو قاصدان نزد او فرستاد و گفت: «ای پادشاه یهودا، مرا با تو چه کار است؟ من امروز به ضد تو برنخاسته‌ام، بلکه به ضد خاندانی که با آن در جنگم. خدا به من فرمان داده است که بشتابم. پس، از مخالفت با خدا که با من است بازایست، مبادا تو را هلاک سازد.»

22. اما یوشیا نخواست از او روی بگرداند، بلکه سیمای خود را مبدل ساخت تا با او بجنگد. او به آنچه نِکو از جانب خدا گفته بود گوش فرا نداد، بلکه عازم نبرد در دشت مِجِدّو شد.

23. کمانداران، یوشیای پادشاه را به تیر زدند؛ پس او به خادمانش گفت: «مرا از اینجا ببرید، زیرا سخت مجروح شده‌ام.»

24. آنان وی را از آن ارابه پایین آوردند، و بر ارابۀ دیگرش سوار کرده، به اورشلیم بردند. یوشیا بمرد، و او را در مقبرۀ پدرانش به خاک سپردند. و تمامی یهودا و اورشلیم برای یوشیا سوگواری کردند.

۲تواریخ 35