۱پادشاهان 17:13-19 هزارۀ نو (NMV)

13. ایلیا به او گفت: «مترس. برو و آنچه گفتی بکن؛ ولی نخست قرصِ نانی کوچک از آن برایم بپز و نزدم بیاور و بعد از آن، برای خود و پسرت چیزی بپز.

14. زیرا یهوه خدای اسرائیل چنین می‌فرماید: ”ظرف آرد تمام نخواهد شد و کوزۀ روغن خالی نخواهد گشت، تا آن روز که خداوند بر زمین باران بباراند.“»

15. پس زن رفت و موافق آنچه ایلیا گفته بود، به جا آورد. ایلیا، آن زن و اهل خانه‌اش روزهای بسیار خوردند،

16. و مطابق کلام خداوند که به واسطۀ ایلیا گفته بود، ظرف آرد تمام نشد و کوزۀ روغن خالی نگشت.

17. پس از این امور، پسرِ آن زن که صاحب‌خانه بود، بیمار شد. بیماری او چنان سخت بود که نَفَسی در او باقی نماند.

18. پس زن، ایلیا را گفت: «ای مرد خدا، چه دشمنی با من داری؟ آیا نزد من آمده‌ای تا گناهم را یادآور گردی و پسرم را بکشی؟»

19. ایلیا به او گفت: «پسرت را به من بده.» و پسر را از آغوش او گرفته، به بالاخانه‌‌ای برد که در آن ساکن بود، و بر بستر خویش خوابانید.

۱پادشاهان 17