۱سموئیل 17:12-23 هزارۀ نو (NMV)

12. و اما داوود پسر مردی بود یَسا نام اهل اِفراتَه، از بِیت‌لِحِمِ یهودا. یَسا هشت پسر داشت و در زمان سلطنت شائول، پیر و سالخورده بود.

13. سه پسر بزرگتر یَسا از پی شائول به جنگ رفته بودند. نامهای سه پسر او که به جنگ رفته بودند چنین بود: نخست‌زادۀ او اِلیاب، پسر دوّم اَبیناداب، و پسر سوّم شَمَّه.

14. داوود کوچکترین بود. سه پسر بزرگتر از پی شائول رفتند،

15. اما داوود از نزد شائول آمد و شد می‌کرد تا گوسفندان پدرش را در بِیت‌لِحِم بچراند.

16. آن فلسطینی چهل روز، صبح و شام بیرون می‌آمد و خود را نشان می‌داد.

17. روزی یَسا به پسرش داوود گفت: «یک ایفَه از این غَلۀ برشته و این ده قرص نان را گرفته، بی‌تأمل برای برادرانت به اردوگاه ببر.

18. این ده تکه پنیر را نیز برای فرماندۀ هزارۀ ایشان ببر و از سلامتی برادرانت جویا شو و از ایشان خبری بیاور.»

19. شائول و برادران داوود همراه با همۀ مردان اسرائیل در وادی ایلاه در حال نبرد با فلسطینیان بودند.

20. داوود بامدادان برخاسته، گله را به چوپانی سپرد و طبق فرمان یَسا آذوقه برگرفته، روانه شد. چون به اردوگاه رسید، لشکریان نعره‌کشان به سوی میدان جنگ بیرون می‌رفتند.

21. اسرائیلیان و فلسطینیان لشکر در برابر لشکر، صف آراسته بودند.

22. داوود آنچه داشت به دست نگاهبان اسباب سپرد و به سوی صفوف دویده، رفت و جویای احوال برادران خود شد.

23. در همان حال که با ایشان سخن می‌گفت، اینک آن پهلوان فلسطینیِ جَتی، جُلیات نام، از میان صفوف فلسطینیان بیرون آمده، همان سخنان را تکرار کرد، و داوود شنید.

۱سموئیل 17