2. اکنون پادشاه شما را رهبری میکند. اما من پیر و سپیدموی شدهام، و اینک پسرانم با شمایند. من از جوانیخویش تا به امروز شما را رهبری کردهام.
3. حال، در برابرتان ایستادهام؛ در حضور خداوند و مسیح او بر من شهادت دهید. تا به حال گاو یا الاغ چه کسی را گرفتهام؟ از چه کسی به زور چیزی ستانده، یا بر که ستم کردهام؟ از دست چه کسی رشوه گرفتهام تا چشمان خود را به آن کور سازم؟ آری، بر من شهادت دهید و آن را به شما باز خواهم گردانید.»
4. پاسخ دادند: «نه به زور از ما چیزی ستاندهای و نه بر ما ستم کرده یا چیزی از دست کسی گرفتهای.»
5. سموئیل بدیشان گفت: «خداوند بر شما شاهد است، و مسیح او نیز امروز شاهد است که چیزی در دست من نیافتهاید.» گفتند: «او شاهد است.»
6. آنگاه سموئیل به قوم گفت: «خداوند شاهد است، خداوندی که موسی و هارون را برگماشت و پدرانتان را از سرزمین مصر بیرون آورد.
7. پس اکنون بایستید تا در حضور خداوند دربارۀ تمامی اعمال عادلانۀ او که برای شما و پدرانتان کرده است، بر شما حجت آورم.
8. آن زمان که یعقوب به مصر رفت و مصریان بر پدرانتان ستم کردند، ایشان نزد خداوند فریاد برآوردند. پس خداوند موسی و هارون را فرستاد، و آنان پدرانتان را از مصر بیرون آورده، در این مکان ساکن گردانیدند.
9. ولی آنها یهوه خدای خود را از یاد بردند؛ پس او ایشان را به سیسِرا فرماندۀ لشکر حاصور، و به فلسطینیان، و به پادشاه موآب فروخت، و آنان با ایشان جنگیدند.
10. آنگاه نزد خداوند فریاد برآورده، گفتند: ”گناه ورزیدهایم، زیرا خداوند را ترک کرده، بَعَل و عَشتاروت را عبادت کردهایم. اما اکنون ما را از دست دشمنانمان برهان تا تو را عبادت کنیم.“
11. پس خداوند یِروبَّعَل و باراق و یَفتاح و سموئیل را فرستاد و شما را از هر سو از دست دشمنانتان رهانید، و در امنیت ساکن شدید.
12. اما چون دیدید ناحاش پادشاه عَمّونیان به مقابله با شما برمیآید، مرا گفتید: ”نه، بلکه پادشاهی بر ما سلطنت کند“، حال آنکه یهوه خدایتان پادشاه شما بود.
13. پس حال این است پادشاهی که برگزیدید و طلب کردید. اینک خداوند پادشاهی بر شما برگماشته است.