یوشع 10:10-23 هزارۀ نو (NMV)

10. و خداوند ایشان را در برابر اسرائیل آشفته ساخت. اسرائیلیان آنان را در جِبعون به کشتاری عظیم کشتند، و از راه سربالایی بِیت‌حورون تعقیب کردند، و تا به عَزیقَه و مَقّیدَه ایشان را کشتند.

11. چون ایشان از برابر اسرائیل می‌گریختند، و در سراشیبی بِیت‌حورون بودند، خداوند تا عَزیقَه بر آنان از آسمان تگرگهای بزرگ فرود آورد، و مردند. و شمار آنان که از تگرگ مردند، از کسانی که به شمشیر بنی‌اسرائیل کشته شدند بیشتر بود.

12. در همان روز که خداوند اَموریان را تسلیم بنی‌اسرائیل کرد، یوشَع با خداوند تکلم کرد، و در حضور اسرائیل گفت:«ای خورشید، بر فراز جِبعون بازایست،و تو ای ماه بر درۀ اَیَلون!»

13. پس خورشید بازایستاد،و ماه حرکت نکرد،تا قوم از دشمنان خویش انتقام گرفتند.مگر این در کتاب یاشَر مکتوب نیست که خورشید در میان آسمان بازایستاد و نزدیک به یک روز کامل برای پایین رفتن نشتافت؟

14. نه پیش و نه پس از آن، روزی نبوده که خداوند این‌چنین به صدای انسان گوش فرا داده باشد، زیرا خداوند برای اسرائیل می‌جنگید!

15. آنگاه یوشَع با تمامی اسرائیل به اردوی جِلجال بازگشتند.

16. و اما آن پنج پادشاه گریختند و خود را در غار مَقّیدَه پنهان کردند.

17. و به یوشَع خبر رسید که، «آن پنج پادشاه یافت شده‌اند و در غار مَقّیدَه پنهانند.»

18. یوشَع گفت: «سنگهایی بزرگ بر دهانۀ غار بغلتانید و مردانی چند در آنجا به نگهبانی ایشان بگمارید.

19. اما خود در آنجا نمانید بلکه دشمنانتان را تعقیب کنید، و از عقب بر ایشان حمله برید و مگذارید به شهرهایشان داخل شوند، زیرا یهوه خدایتان آنان را به دست شما تسلیم کرده است.»

20. پس از آنکه یوشَع و بنی‌اسرائیل از کشتن آنان به کشتاری بس عظیم فارغ شدند تا اینکه همگی ایشان را نابود ساختند، و چون آنانی از ایشان که جان به در برده بودند به شهرهای حصاردار درآمدند،

21. آنگاه تمامی قوم به سلامتی نزد یوشَع به اردوی مَقّیدَه بازگشتند، و هیچ‌کس زبان خود را بر اَحَدی از بنی‌اسرائیل تیز نساخت.

22. سپس یوشَع گفت: «دهانۀ غار را بگشایید و آن پنج پادشاه را از غار نزد من بیرون آورید.»

23. پس چنین کردند، و آن پنج پادشاه یعنی پادشاه اورشلیم، پادشاه حِبرون، پادشاه یَرموت، پادشاه لاکیش و پادشاه عِجلون را از غار نزد وی بیرون آوردند.

یوشع 10