1. پس از این، عیسی چندی در جلیل میگشت، زیرا نمیخواست در یهودیه باشد، چرا که یهودیان در پی کشتنش بودند.
2. چون عید خیمهها که از اعیاد یهود بود، نزدیک شد،
3. برادران عیسی به او گفتند: «اینجا را ترک کن و به یهودیه برو تا پیروانت کارهایی را که میکنی ببینند،
4. زیرا هر که بخواهد شناخته شود، در نهان کار نمیکند. تو که این کارها را میکنی، خود را به جهان بنما.»
5. زیرا حتی برادرانش نیز به او ایمان نیاورده بودند.
6. پس عیسی به ایشان گفت: «هنوز وقت من فرا نرسیده، امّا برای شما هر وقتی مناسب است.
7. جهان نمیتواند از شما متنفر باشد امّا از من نفرت دارد، زیرا من شهادت میدهم که کارهایش بد است.
8. شما خود برای عید بروید، من [فعلاً] به این عید نمیآیم، زیرا وقت من هنوز فرا نرسیده است.»
9. این را گفت و در جلیل ماند.