16. هرگاه رنگینکمان در ابرها پدیدار شود، آن را خواهم دید و عهد جاودانی میان خدا و هر جاندار ذیجسد را که بر زمین است به یاد خواهم آورد.»
17. پس خدا به نوح فرمود: «این است نشان عهدی که در میان خود و هر ذیجسدی که بر زمین است، استوار ساختهام.»
18. پسران نوح که از کشتی بیرون آمدند، سام و حام و یافِث بودند. حام پدر کنعان بود.
19. اینان سه پسر نوح بودند و مردمان تمامی جهان از ایشان منشعب شدند.
20. نوح به کِشتکاری زمین آغاز کرد، و تاکستانی غَرْس نمود.
21. او از شراب آن نوشیده، مست شد و خود را در میان خیمۀ خویش برهنه ساخت.
22. حام، پدر کنعان، برهنگی پدر را دید و دو برادر خویش را در بیرون خبر داد.
23. پس سام و یافِث ردایی برگرفته، آن را بر شانههای خویش افکندند و پس پس رفته، برهنگی پدر خود را پوشانیدند. ایشان روی به جانب دیگر داشتند و برهنگی پدر را ندیدند.
24. چون نوح از مستی خود به هوش آمد و دریافت که پسر کوچکتر با وی چه کرده است،
25. گفت:«لعنت بر کنعان!برادران خود را بندۀ بندگان باشد.»
26. و نیز گفت:«متبارک باد یهوه، خدای سام!کنعان بندۀ او باشد.
27. خدا یافِث را وسعت بخشد؛او در خیمههای سام ساکن شود،و کنعان بندۀ او باشد.»
28. نوح پس از توفان سیصد و پنجاه سال زندگی کرد.
29. پس روزهای زندگی نوح به تمامی نهصد و پنجاه سال بود؛ و او مرد.