پیدایش 47:3-14 هزارۀ نو (NMV)

3. فرعون از برادران او پرسید: «حرفۀ شما چیست؟» آنان به فرعون پاسخ دادند: «بندگانت شبانند، چنانکه پدرانمان نیز بودند.»

4. و نیز به او گفتند: «ما آمده‌ایم تا در این سرزمین غربت گزینیم، چونکه چراگاهی برای گله‌های بندگانت نیست، زیرا خشکسالی شدید بر سرزمین کنعان حکمفرماست. پس اکنون تمنا داریم بگذاری بندگانت در ناحیۀ جوشِن سکونت گزینند.»

5. فرعون به یوسف گفت: «حال که پدر و برادرانت نزد تو آمده‌اند،

6. سرزمین مصر پیش روی توست؛ پدر و برادرانت را در بهترین جای این سرزمین ساکن گردان. بگذار در جوشِن قرار یابند. و اگر در میان آنان افرادی توانا می‌شناسی، آنان را بر دامهای خود من بگمار.»

7. آنگاه یوسف پدرش یعقوب را آورده، او را در پیشگاه فرعون بر پا داشت. و یعقوب فرعون را برکت داد.

8. فرعون از او پرسید: «سالهای عمر تو چند است؟»

9. و یعقوب به فرعون گفت: «سالهای غربت من صد و سی است. سالهای عمر من اندک بوده و به دشواری گذشته است، و به سالهای غربت پدرانم نمی‌رسد.»

10. آنگاه یعقوب فرعون را برکت داد و از حضور او بیرون رفت.

11. پس یوسف چنانکه فرعون فرمان داده بود، پدر و برادرانش را مسکن داد و در بهترین جای سرزمین مصر، یعنی در ناحیه رَمِسیس، مِلکی به آنان بخشید.

12. و نیز برای پدر و برادران و همۀ اهل خانۀ پدرش، بر حسب تعداد زن و فرزندان ایشان، خوراک فراهم ساخت.

13. باری، در تمامی آن منطقه خوراک نبود، چراکه قحطی بسیار سخت بود، چندان که سرزمین مصر و کنعان هر دو به سبب خشکسالی از پای درآمده بودند.

14. یوسف همۀ نقدینه‌ای را که در مصر و کنعان یافت می‌شد، در ازای غله‌ای که مردم می‌خریدند جمع کرد و آن را به قصر فرعون درآورد.

پیدایش 47