پیدایش 24:9-12 هزارۀ نو (NMV)

9. پس خادم دست خود را زیر ران آقایش گذاشت، و در این امر برای وی سوگند خورد.

10. آنگاه خادم ده شتر از شتران آقایش را برگرفت و در حالی که انواع هدایای نفیس از جانب آقایش به همراه داشت، به راه افتاد و به اَرام نهرین رفت، شهری که ناحور در آن می‌زیست.

11. هنگام عصر، زمانی که زنان برای کشیدن آب بیرون می‌آمدند، او شترانش را نزدیک چاه آب بیرون شهر به زانو نشانید.

12. و گفت: «ای خداوند، خدای سرورم ابراهیم، امروز مرا کامیاب فرما، و در حق سرورم ابراهیم محبت روا دار.

پیدایش 24