2. اما در دل خویش نمیاندیشندکه من تمامی شرارت ایشان را یاد میدارم.اکنون اعمالشان ایشان را احاطه میکند؛آنها در برابر چشمان من است.
3. پادشاه را به شرارت خویش شادمان میسازند،و سروران را به دروغهای خویش.
4. ایشان جملگی زناکارند،همچون تنوری داغ،که از سرشتن خمیر تا ور آمدنش،نانوا را نیازی به بر هم زدن آتش آن نیست.
5. در روز جشن پادشاه ما،سروران از گرمی شراب بیمار شدند،و او با تمسخرگران دست داد.
6. در حالی که در کمین انتظار میکشند،دلهای خود را چون تنوری آماده میکنند.تمامی شب، دود خشم آنان بالا میرود،و صبحگاهان همچو آتش مشتعل شعله میکشد.
7. آنان جملگی بسان تنوری داغ گشتهاند،و حکمرانان خویش را فرو میبلعند.همۀ پادشاهان ایشان سقوط کردهاند،و هیچیک از ایشان مرا نمیخوانند.
8. اِفرایِم خود را با قومها درمیآمیزد؛اِفرایِم قرص نانی است که برگردانیده نشده است.
9. بیگانگان نیرویش را میمکند،اما او نمیداند؛سپیدی بر موهایش پاشیده شده است،اما او نمیداند.
10. تکبر اسرائیل علیه او شهادت میدهد،اما ایشان به سوی یهوه خدای خویش بازگشت نمیکنند،و با وجود این همه، او را نمیطلبند.
11. اِفرایِم کبوتری را مانَد،سادهلوح و بیفهم.ایشان مصر را به یاری میخوانندو به سوی آشور میروند.
12. چون میروند، تور خویش را بر آنان میگسترم؛ایشان را همچون پرندگان به زیر میافکنم،و بر طبق آنچه به جماعتشان اعلام شد، تأدیب میکنم.