مَرقُس 10:41-48 هزارۀ نو (NMV)

41. چون ده شاگرد دیگر از این امر آگاه شدند، بر یعقوب و یوحنا خشم گرفتند.

42. عیسی ایشان را فرا خواند و گفت: «شما می‌دانید آنان که حاکمانِ دیگر قومها شمرده می‌شوند بر ایشان سروری می‌کنند و بزرگانشان بر ایشان فرمان می‌رانند.

43. امّا در میان شما چنین نباشد. هر که می‌خواهد در میان شما بزرگ باشد، باید خادم شما شود.

44. و هر که می‌خواهد در میان شما اوّل باشد، باید غلام همه گردد.

45. چنانکه پسر انسان نیز نیامد تا خدمتش کنند، بلکه آمد تا خدمت کند و جانش را چون بهای رهایی در راه بسیاری بنهد.»

46. آنگاه به اَریحا آمدند. و چون عیسی با شاگردان خود و جمعیتی انبوه اَریحا را ترک می‌گفت، گدایی کور به نام بارتیمائوس، پسر تیمائوس، در کنار راه نشسته بود.

47. چون شنید که عیسای ناصری است، فریاد برکشید که: «ای عیسی، پسر داوود، بر من رحم کن!»

48. بسیاری از مردم بر او عتاب کردند که خاموش شود، امّا او بیشتر فریاد می‌زد: «ای پسر داوود، بر من رحم کن!»

مَرقُس 10