مَرقُس 1:25-35 هزارۀ نو (NMV)

25. عیسی او را نهیب زد و گفت: «خاموش باش و از او بیرون بیا!»

26. آنگاه روح پلید آن مرد را سخت تکان داد و نعره‌زنان از او بیرون آمد.

27. مردم همه چنان شگفت‌زده شده بودند که از یکدیگر می‌پرسیدند: «این چیست؟ تعلیمی جدید و با اقتدار! او حتی به ارواح پلید نیز فرمان می‌دهد و آنها اطاعتش می‌کنند.»

28. پس دیری نپایید که آوازۀ او در سرتاسر ناحیۀ جلیل پیچید.

29. چون عیسی کنیسه را ترک گفت، بی‌درنگ به اتفاق یعقوب و یوحنا به خانۀ شَمعون و آندریاس رفت.

30. مادرزن شَمعون تب داشت و در بستر بود. آنها بی‌درنگ عیسی را از حال وی آگاه ساختند.

31. پس عیسی به بالین او رفت و دستش را گرفته، او را برخیزانید. تب او قطع شد و مشغول پذیرایی از آنها گشت.

32. شامگاهان، پس از غروب آفتاب، همۀ بیماران و دیوزدگان را نزد عیسی آوردند.

33. مردمان شهر همگی در برابر دَر گرد آمده بودند!

34. عیسی بسیاری را که به بیماریهای گوناگون دچار بودند، شفا داد و نیز دیوهای بسیاری را بیرون راند، امّا نگذاشت دیوها سخنی بگویند، زیرا او را می‌شناختند.

35. بامدادان که هوا هنوز تاریک بود، عیسی برخاست و خانه را ترک کرده، به خلوتگاهی رفت و در آنجا به دعا مشغول شد.

مَرقُس 1