مَتّی 26:63-71 هزارۀ نو (NMV)

63. امّا عیسی همچنان خاموش ماند. کاهن اعظم به او گفت: «به خدای زنده سوگندت می‌دهم که به ما بگویی آیا تو مسیح، پسر خدا هستی؟»

64. عیسی پاسخ داد: «تو خود چنین می‌گویی! و به شما می‌گویم که از این پس پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته، بر ابرهای آسمان می‌آید.»

65. آنگاه کاهن اعظم گریبان خود را چاک زد و گفت: «کفر گفت! دیگر چه نیاز به شاهد است؟ حال که کفر او را شنیدید،

66. حکم شما چیست؟» در پاسخ گفتند: «سزایش مرگ است!»

67. آنگاه بر صورت عیسی آبِ دهان انداخته، او را زدند. بعضی نیز به او سیلی زده،

68. می‌گفتند: «ای مسیح، نبوّت کن و بگو چه کسی تو را زد؟»

69. و امّا پطرس بیرون خانه، در حیاط نشسته بود که خادمه‌ای نزد او آمد و گفت: «تو هم با عیسای جلیلی بودی!»

70. امّا او در حضور همه انکار کرد و گفت: «نمی‌دانم چه می‌گویی!»

71. سپس به سوی سرسرای خانه رفت. در آنجا خادمه‌ای دیگر او را دید و به حاضرین گفت: «این مرد نیز با عیسای ناصری بود!»

مَتّی 26