مَتّی 22:6-11 هزارۀ نو (NMV)

6. دیگران نیز خادمان او را گرفتند و آزار دادند و کشتند.

7. شاه چون این را شنید، خشمگین شده، سپاهیان خود را فرستاد و قاتلان را کشت و شهر آنها را به آتش کشید.

8. سپس خادمان خود را گفت: ”جشن عروسی آماده است، امّا دعوت‌شدگان شایستگی حضور در آن را نداشتند.

9. پس به میدان شهر بروید و هر که را یافتید به جشن عروسی دعوت کنید.“

10. غلامان به کوچه‌ها رفتند و هر که را یافتند، چه نیک و چه بد، با خود آوردند و تالار عروسی از میهمانان پر شد.

11. «امّا هنگامی که شاه برای دیدار با میهمانان وارد مجلس شد، مردی را دید که جامۀ عروسی بر تن نداشت.

مَتّی 22