مَتّی 18:30-33 هزارۀ نو (NMV)

30. امّا او نپذیرفت، بلکه رفت و او را به زندان انداخت تا قرض خود را بپردازد.

31. هنگامی که سایر خادمان این واقعه را دیدند، بسیار آزرده شدند و نزد ارباب خود رفتند و تمام ماجرا را بازگفتند.

32. پس ارباب، آن خادم را نزد خود فرا خواند و گفت: ”ای خادم شریر، مگر من محض خواهش تو تمام قرضت را نبخشیدم؟

33. آیا نمی‌بایست تو نیز بر همکار خود رحم می‌کردی، همان‌گونه که من بر تو رحم کردم؟“

مَتّی 18