مراثی اِرمیا 3:18-25 هزارۀ نو (NMV)

18. پس گفتم: «دیگر تاب تحمل ندارم،و امیدم به خداوند بر باد شده است.»

19. مصیبت و سرگردانی‌ام را به یاد آور،اَفسَنتین و زهر تلخ را!

20. جانم آنها را پیوسته به یاد می‌آوردو در درونم افسرده می‌شود.

21. لیکن به این می‌اندیشم،و از این رو امیدوار خواهم بود:

22. محبتهای خداوند هرگز پایان نمی‌پذیرد،زیرا که رحمتهای او بی‌زوال است؛

23. آنها هر بامداد تازه می‌شود؛وفاداری تو عظیم است.

24. جان من می‌گوید: «خداوند نصیب من است،پس بر او امید خواهم بست.»

25. خداوند برای منتظران خود نیکوست،و برای هر که او را بجوید.

مراثی اِرمیا 3