لوقا 23:12-19 هزارۀ نو (NMV)

12. در آن روز، هیرودیس و پیلاتُس بنای دوستی با یکدیگر نهادند، زیرا پیشتر دشمن بودند.

13. پیلاتُس سران کاهنان و بزرگان قوم و مردم را فرا خواند

14. و به آنها گفت: «این مرد را به تهمت شوراندن مردم، نزد من آوردید. من در حضور شما او را آزمودم و هیچ دلیلی بر صحت تهمتهای شما نیافتم.

15. نظر هیرودیس نیز همین است، چه او را نزد ما بازفرستاده است. چنانکه می‌بینید، کاری نکرده که مستحق مرگ باشد.

16. پس او را تازیانه می‌زنم و آزاد می‌کنم.» [

17. در هر عید، پیلاتُس می‌بایست یک زندانی را برایشان آزاد می‌کرد.]

18. امّا آنها یکصدا فریاد برآوردند: «او را از میان بردار و باراباس را برای ما آزاد کن!»

19. باراباس به سبب شورشی که در شهر واقع شده بود، و نیز به سبب قتل، در زندان بود.

لوقا 23