3. دست چپش زیر سَرِ من است،و به دست راستش مرا در آغوش کشیده.
4. ای دختران اورشلیم،شما را قسم میدهم،که عشق را تا سیر نگشته،زحمت مرسانید و بازمدارید!
5. این کیست که از بیابان برمیآید،تکیه زده بر دلدادهاش؟زیر درخت سیب تو را برانگیختم،آنجا که مادرت به جهت تو دردِ زا کشید،آنجا که آن که تو را بزاد، دردِ زا کشید.
6. مرا چون خاتم بر دلت بگذار،و چون مُهری بر بازویت،زیرا که عشق همچون مرگ نیرومند است،و شور عاشقانه، ستمکیش چون گور.شعلههایش، شعلههای آتش است؛شعلههای سرکشِ آتش!