داوران 8:13-18 هزارۀ نو (NMV)

13. پس جِدعون پسر یوآش از راه سربالایی حارِس از جنگ بازگشت.

14. او جوانی از اهالی سُکّوت را گرفته، از او بازجویی کرد، و آن جوان نامهای سروران و مشایخ سُکّوت را که هفتاد و هفت تن بودند، برای او نوشت.

15. آنگاه جِدعون نزد مردان سُکّوت آمد و گفت: «زِبَح و صَلمونَّع را بنگرید که دربارۀ‌شان به من طعنه زده، گفتید: ”مگر زِبَح و صَلمونَّع را اسیر کرده‌ای که می‌خواهی مردان خسته‌ات را نان دهیم؟“»

16. پس مشایخ شهر و خار و خس صحرا را گرفته، مردان سُکّوت را به آنها تأدیب کرد.

17. او همچنین برج فِنوئیل را ویران نموده، مردان شهر را کشت.

18. آنگاه جِدعون به زِبَح و صَلمونَّع گفت: «آن مردان که در تابور کشتید، چگونه مردانی بودند؟» پاسخ دادند: «ایشان مانند تو بودند؛ هر یک از ایشان به شاهزادگان می‌مانست.»

داوران 8