دانیال 8:4-10 هزارۀ نو (NMV)

4. و دیدم که آن قوچ به سوی غرب و شمال و جنوب شاخ می‌زد، و هیچ وحشی را یارای ایستادگی در برابر او نبود، و کسی نبود که بتواند از دستش رهایی دهد. آن قوچ هر چه می‌خواست می‌کرد، و نیرومندتر می‌شد.

5. چون در این باره می‌اندیشیدم، اینک بُزی نر از غرب بر روی تمامی زمین می‌آمد بی‌آنکه زمین را لمس کند. در میان چشمان بُز، شاخی شاخص بود.

6. بُز به سوی قوچِ دو شاخی آمد که پیشتر دیدم نزد آبراه ایستاده بود، و با تمامیِ شدتِ نیروی خویش به سمت او دوید.

7. و دیدم که چون به قوچ نزدیک شد، بر او بسیار غضبناک گشته، قوچ را زد و هر دو شاخِ او را شکست. قوچ را توان ایستادگی در برابر وی نبود. پس قوچ را بر زمین افکند و لگدمال کرد، و کسی نبود که قوچ را از دستش برهاند.

8. بُزِ نر به‌غایت نیرومند شد، اما چون قوی گشت آن شاخِ بزرگ بشکست و به جای آن، چهار شاخِ شاخص به سوی بادهای چهارگانۀ آسمان برآمد.

9. از یکی از آن شاخها، شاخی کوچک برآمد و به جانب جنوب و مشرق و ’سرزمینِ زیبا‘ به‌غایت نیرومند شد.

10. آن شاخ چنان نیرومند شد که دستش به لشکر آسمانها رسید، و برخی از لشکریان و ستارگان را بر زمین افکنده، لگدمال کرد.

دانیال 8