11. آن درخت، بزرگ و تنومند شد و سرش به آسمان رسید، چندان که از تمامی کرانهای زمین دیده میشد.
12. برگهایش زیبا بود و میوهاش بسیار، و در آن برای همگان خوراک بود. جانوران صحرا زیر آن سایه میگرفتند و پرندگان آسمان بر شاخسارانش مسکن میگزیدند و همۀ جانداران از آن تغذیه میکردند.
13. «در رؤیاهای سرم بر بسترم، چون مینگریستم، هان دیدبانی در برابرم بود، موجودی مقدس که از آسمان فرود میآمد.
14. او به آواز بلند ندا در داد و گفت: ”درخت را قطع کنید و شاخههایش را ببرید؛ برگهایش را بکنید و میوهاش را بپراکنید. بگذارید جانوران از زیر آن و پرندگان از روی شاخههایش بگریزند.