دانیال 2:31-34 هزارۀ نو (NMV)

31. «پادشاها، چون می‌نگریستی، به ناگاه در برابرت تمثالی عظیم بر پا شد، تمثالی بزرگ با درخشندگیِ بی‌نهایت و منظری هولناک.

32. سرِ آن تمثال از طلای ناب، سینه و بازوهایش از نقره، شکم و رانهایش برنجین،

33. ساقهایش آهنین و پا‌هایش بخشی از آهن و بخشی از گِل بود.

34. چون می‌نگریستی، سنگی بَرکَنده شد، اما نه به دست بشر، و به پا‌های آهنین و گِلین برخورده، آنها را خُرد کرد.

دانیال 2