3. پادشاه به ایشان گفت: «خوابی دیدهام و روحم برای درک آن پریشان است.»
4. آنگاه کَلدانیان به زبان آرامی در پاسخ شاه گفتند: «پادشاه تا به ابد زنده بماند! خواب خود را به خادمانت بازگو تا تعبیرش کنیم.»
5. پادشاه در پاسخ کَلدانیان فرمود: «حکم من قطعی است: اگر خواب و تعبیر آن را به من بازنگویید، پاره پاره خواهید شد و خانههایتان به ویرانهای بَدَل خواهد گشت.
6. اما اگر خواب و تعبیرش را بازگویید، هدیهها و پاداشها و حرمتی عظیم از من خواهید یافت. پس خواب و تعبیرش را برایم بازگویید.»
7. ایشان دیگر بار گفتند: «پادشاه خواب خود را به خادمانش بازگوید، آنگاه آن را تعبیر خواهیم کرد.»
8. پادشاه در پاسخ گفت: «یقین دارم که فرصت بیشتر میجویید، زیرا میدانید که حکم من قطعی است.
9. اگر خواب را به من بازنگویید تنها یک حکم برای شما هست. شما تَبانی کردهاید که سخنان دروغ و باطل در پیشگاه من بگویید، تا موقعیت عوض شود. پس خواب را به من بازگویید و من خواهم دانست که آن را برایم تعبیر نیز توانید کرد.»