13. برای نجات قوم خود بیرون آمدی،برای نجات مسیح خویش.سَرِ خاندان شریران را کوبیدیو از شالوده تا به گردن را مکشوف ساختی. سِلاه
14. سَرِ جنگاورانِ ایشان را به نیزۀ خودشان مجروح کردی،آنگاه که چون گردباد آمدند تا مرا پراکنده سازند،شادمان از اینکه گویی برای فرو بلعیدن فقیران در خفا میرفتند.
15. با اسبان خود دریا را زیر پا نهادی؛آبهای بسیار را به تلاطم درآوردی.
16. این را شنیدم و احشایم بلرزید،و از صدایش لبانم بجنبید.پوسیدگی به استخوانهایم داخل شد،و در جای خود لرزیدم.اما به آرامی انتظار روزی را خواهم کشیدکه تنگی بر قومی که بر ما حمله میآورند، عارض شود.
17. اگرچه درخت انجیر شکوفه نیاورَد،و میوه در موها یافت نشود،محصول زیتون از میان برود،و مزرعهها آذوقه ندهد،گله از آغل منقطع شود،و رمهای در طویلهها نباشد،
18. لیکن من در خداوند شادمان خواهم بودو در خدای نجات خویش وجد خواهم کرد.
19. خداوندگارْ یهوه قوّت من است؛او پاهایم را همچون پاهای آهو میگرداند،و مرا بر مکانهای بلندم خرامان میسازد.برای سالار سرایندگان، با همراهی سازهای زهی.