ایوب 6:9-17 هزارۀ نو (NMV)

9. کاش خدا راضی می‌شد مرا لِه کند،و دست خویش برافراشته، مرا منقطع سازد!

10. آنگاه دستِ‌کم مرا این تسلی می‌بود،و در عذابِ بی‌امان شاد می‌گشتم،که کلمات آن قدوس را انکار نکرده‌ام.

11. «من چه قوّت دارم که انتظار بکشم؟سرانجامِ من چیست که شکیبا باشم؟

12. آیا قوّتِ من قوّتِ سنگ است،یا گوشتِ تنم، برنجین؟

13. آیا در من توانی برای یاریِ خویش هست؟آیا اِعانت یکسره از من رخت برنبسته است؟

14. «شخص نومید سزاوار محبت دوست خویش است،حتی اگر ترسِ قادر مطلق را ترک گفته باشد.

15. اما برادرانِ من همچون رودهای فصلی فریب‌کارند،همچون رودهایی که فقط برای مدتی روان می‌شوند،

16. که به سبب یخ، سیه‌فامند،و برف در اندرونشان پنهان است،

17. اما در فصول خشک بخار می‌شوند،و در گرما از مکان خود ناپدید می‌گردند.

ایوب 6