4. چون ندیمهها و خواجهسرایانِ اِستر آمده او را خبر دادند، شهبانو بسیار غمگین شد و جامه فرستاد تا مُردِخای را بپوشانند و پلاسِ او را از وی برگیرند، اما او نپذیرفت.
5. آنگاه اِستر، هَتاک را که یکی از خواجهسرایان شاه بود و شاه او را به ملازمت اِستر گمارده بود، فرا خواند و او را فرمان داد تا نزد مُردِخای رود و چون و چرای قضیه را دریابد.
6. پس هَتاک نزد مُردِخای به میدان شهر که روبهروی دروازۀ شاه بود، بیرون رفت.