19. وای بر من، به سبب جراحتم!زخم مرا علاجی نیست!اما گفتم، «این مصیبت من است،و باید آن را تحمل کنم.»
20. خیمهام ویران گشته،و طنابهایم جملگی گسسته است؛فرزندانم از نزدم رفتهاند،و دیگر در کنارم نیستند؛کسی نیست که دیگر بار خیمهام را بِگُسترَد،و پردههایم را بر پا دارد.
21. زیرا شبانان ابلهند،و از خداوند مسئلت نمیکنند؛پس کامیاب نمیشوند،و تمامی گلۀ آنها پراکنده است.
22. بشنوید! صدای خبری میآید!آشوبی عظیم از سرزمین شمال،تا شهرهای یهودا را ویران کند،و آنها را لانۀ شغالان سازد.
23. ای خداوند، میدانم که راه انسان از آنِ او نیست،و آدمی که راه میرود، قادر به هدایت قدمهای خویش نمیباشد.
24. ای خداوند، مرا اصلاح کن،اما نه با خشم بلکه به انصاف خویش،مبادا نابودم سازی.
25. غضبت را بر قومهایی بریزکه تو را نمیشناسند،بر طوایفی که نامت را نمیخوانند؛زیرا ایشان یعقوب را فرو بلعیدهاند؛او را فرو بلعیده و تباه ساختهاند،و کاشانهاش را ویران کردهاند.