اِرمیا 1:4-14 هزارۀ نو (NMV)

4. کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:

5. «پیش از آنکه تو را در رَحِم نقش بندم، تو را شناختم،و پیش از آنکه به دنیا بیایی، تو را جدا کردم،و تو را بر قومها نبی قرار دادم.»

6. آنگاه گفتم: «آه، ای خداوندگارْ یهوه، اینک من سخن گفتن نمی‌دانم، زیرا جوانی بیش نیستم!»

7. اما خداوند مرا گفت:«مگو، ”جوانی بیش نیستم“،زیرا نزد هر کس که تو را بفرستم، خواهی رفت،و هرآنچه تو را امر فرمایم، خواهی گفت.

8. از ایشان مترس،زیرا من با تو هستم تا رهایی‌ات بخشم؛»این است فرمودۀ خداوند.

9. آنگاه خداوند دست خود را پیش آورده، دهانم را لمس کرد. و خداوند مرا گفت: «اینک کلام خود را در دهانت نهادم.

10. بدان که امروز تو را بر قومها و حکومتها برگماشتم، تا از ریشه بَرکَنی و منهدم نمایی، هلاک کنی و سرنگون سازی، بنا کنی و غرس نمایی.»

11. و باز کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: «ای اِرمیا، چه می‌بینی؟» گفتم: «شاخۀ درخت بادام.»

12. خداوند مرا گفت: «نیکو دیدی، زیرا من بر کلام خویش دیدبانی می‌کنم تا آن را به انجام رسانم.»

13. دیگر بار کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: «چه می‌بینی؟» گفتم: «دیگی جوشان که از شمال رو بدین سو دارد.»

14. آنگاه خداوند مرا فرمود: «بلایی از جانب شمال به سوی تمامی ساکنان این سرزمین سرازیر خواهد شد.

اِرمیا 1