1. پسرم، اگر برای دیگری ضامن شدهایو برای بیگانه تعهد سپردهای؛
2. اگر از سخنان زبانت به دام افتادهایو از کلام دهانت گرفتار آمدهای؛
3. پس، پسرم، چنین کن تا رهایی یابی،زیرا به دست دیگری افتادهای:برو و خویشتن را فروتن سازو به او التماس کن!
4. خواب به چشمانت راه مده،و نه سنگینی به پِلکهایت.
5. خود را همچون غزالی از کمند شکارچی برهان،و همچون پرندهای از دام صیاد.
6. کاهِلاٰ! نزد مورچه برو،و به راههایش بیَندیش و حکمت بیاموز!
7. که او را نه فرماندهای استو نه صاحبمنصب و حاکمی؛
8. با این همه، توشۀ خود در تابستان فراهم میکندو آذوقۀ خویش در موسم حصاد گرد میآورد.
9. کاهِلاٰ! تا به کی خواهی خُفت؟و از خوابِ خود کی بر خواهی خاست؟
10. اندکی خفتن و اندکی چُرت زدن،و اندکی دست بر دست گذاشتن برای استراحت،