اعمال 9:39-43 هزارۀ نو (NMV)

39. پطرس همراه آنان رفت و چون بدان‌جا رسید، او را به بالاخانه بردند. بیوه‌زنان همگی گرد او را گرفته، گریان جامه‌هایی را که دورکاس در زمان حیاتش دوخته بود، به وی نشان می‌دادند.

40. پطرس همه را از اتاق بیرون کرد و زانو زده، دعا نمود. سپس رو به جسد کرد و گفت: «ای طابیتا، برخیز!» طابیتا چشمان خود را گشود و با دیدن پطرس نشست.

41. پطرس دست وی را گرفت و او را به پا داشت. آنگاه مقدسین و بیوه‌زنان را فرا خواند و او را زنده به ایشان سپرد.

42. این خبر در سرتاسر یافا پیچید و بسیاری به خداوند ایمان آوردند.

43. پطرس مدتی در یافا نزد دَبّاغی شَمعون نام توقف کرد.

اعمال 9