اعمال 25:19-27 هزارۀ نو (NMV)

19. بلکه بر سر چند نکته در خصوص دین خود و عیسی نامی که مرده و پولس ادعا می‌کرد زنده است، جرّ و بحث کردند.

20. من که نمی‌دانستم چگونه باید به چنین مسائلی رسیدگی کرد، از او پرسیدم آیا مایل است به اورشلیم برود تا در آنجا برای این اتهامات محاکمه شود.

21. چون پولس از قیصر دادخواهی کرده، خواست تا صدور رأیِ او در حبس بماند، دستور دادم نگاهش بدارند، تا روزی که وی را نزد قیصر بفرستم.»

22. آگْریپاس به فِستوس گفت: «مایلم خودْ سخنانش را بشنوم.»گفت: «فردا خواهید شنید.»

23. روز بعد، آگْریپاس و بِرنیکی با شوکتی عظیم آمدند و همراه با فرماندهان نظامی و مردان سرشناسِ شهر وارد تالار عام شدند. به دستور فِستوس، پولس را به حضور آوردند.

24. فِستوس گفت: «ای آگْریپاسِ پادشاه، و ای همۀ حضار! تمامی جامعۀ یهود، چه در اورشلیم و چه در اینجا، از این مرد که می‌بینید نزد من شکایت کرده و فریاد سر‌داده‌اند که نباید زنده بماند.

25. امّا من دریافتم که او کاری نکرده که سزایش مرگ باشد. ولی چون از قیصر دادخواهی کرد، تصمیم گرفتم او را به روم بفرستم.

26. امّا موردی مشخص ندارم که دربارۀ او به خداوندگار مرقوم دارم. پس او را به حضور همۀ شما، بخصوص به حضور شما، ای آگْریپاسِ پادشاه، آورده‌ام تا شاید پس از بازخواست، چیزی برای نوشتن بیابم.

27. زیرا مرا خلاف عقل می‌نماید که زندانی را بدون ذکر اتهاماتی که بر او وارد است، بفرستم.»

اعمال 25