کارهای رسولان 22:4-15 Today's Persian Version (TPV)

4. و تا سرحد مرگ پیروان این طریقه را آزار می‌رسانیدم و آنان را، چه مرد و چه زن به زندان می‌انداختم.

5. كاهن اعظم و تمام اعضای شورای یهود شاهد هستند، زیرا ایشان نامه‌هایی به برادران یهودی در دمشق نوشتند و مرا به آنها معرّفی كردند. پس من به طرف دمشق رفتم تا مسیحیان را دست بسته، برای تنبیه به اورشلیم بیاورم.

6. «امّا وقتی در راه بودم، در حوالی دمشق نزدیک ظهر ناگهان نور عظیمی از آسمان به اطراف من درخشید.

7. من به زمین افتادم و صدایی شنیدم كه می‌گفت: 'ای شائول، شائول، چرا بر من جفا می‌کنی؟'

8. پرسیدم: 'ای خداوند، تو كیستی؟' پاسخ داد: 'من عیسای ناصری هستم كه از تو جفا می‌بینم.'

9. همراهان من نور را می‌دیدند امّا صدای كسی را كه با من صحبت می‌کرد، نمی‌شنیدند.

10. من عرض كردم: 'خداوندا چه كنم؟' خداوند به من گفت: 'برخیز و به سوی دمشق برو و در آنجا كارهایی كه به تو واگذار می‌شود به تو گفته خواهد شد.'

11. چون به علّت درخشندگی آن نور من نابینا شده بودم، همراهانم دست مرا گرفتند و مرا با خود به دمشق بردند.

12. در دمشق شخصی به نام حنانیا زندگی می‌کرد كه مردی خدا ترس، مطیع شریعت، و در بین یهودیان نیک نام بود.

13. او نزد من آمد و در كنار من ایستاد و گفت: 'ای برادر شائول، بینا شو.' كه فوراً بینا شدم و به او نگاه كردم.

14. او ادامه داده گفت: 'خدای نیاکان ما تو را برگزیده است تا ارادهٔ او را درک نمایی و بندهٔ عادل او را ببینی و صدای او را از دهان خودش بشنوی،

15. زیرا تو در برابر همهٔ جهانیان شاهد او می‌شوی و به آنچه دیده و شنیده‌ای شهادت خواهی داد.

کارهای رسولان 22