کارهای رسولان 10:6-14 Today's Persian Version (TPV)

6. او نزد شمعون دباغ كه خانه‌اش در ساحل دریاست مهمان است.»

7. همین‌که فرشته‌ای كه با او صحبت می‌کرد ناپدید شد، كرنیلیوس دو نفر از نوكران خود و یک سرباز دیندار را كه در خدمت او بود، احضار كرد و

8. موضوع را تماماً برای ایشان شرح داد و ایشان را به یافا فرستاد.

9. روز بعد كه آنان در راه بودند و تا شهر فاصله كمی داشتند، پطرس نزدیک ظهر برای دعا به بالای بام رفت.

10. در آنجا گرسنه شد و خواست چیزی بخورد. امّا وقتی‌که برایش غذا آماده می‌کردند، حالت جذبه‌ای به او دست داد

11. و در آن حال آسمان را گشوده و چیزی مانند یک سفره بزرگ دید، كه از چهارگوشه آویزان شده بود و رو به پایین به طرف زمین می‌آمد.

12. در آن انواع چارپایان و خزندگان و پرندگان وجود داشت.

13. صدایی به گوشش رسید كه می‌گفت: «ای پطرس، برخیز، سر ببر و بخور.»

14. پطرس در پاسخ گفت: «خیر ای خداوند، زیرا من هرگز به چیزهای ناپاک و حرام لب نزده‌ام.»

کارهای رسولان 10