15. خدا به نوح فرمود:
16. «تو و زنت و پسرهایت و عروسهایت از كشتی بیرون بیایید.
17. تمام حیواناتی كه نزد تو هستند، تمام پرندگان و چارپایان و خزندگان را هم بیرون بیاور تا در روی زمین پراكنده شوند و به فراوانی بارور و كثیر گردند.»
18. پس نوح و زنش و پسرهایش و عروسهایش از كشتی بیرون رفتند.
19. تمام چارپایان، پرندگان و خزندگان هم با جفتهای خود از كشتی خارج شدند.
20. نوح، قربانگاهی برای خداوند بنا كرد و از هر پرنده و هر حیوان پاک یكی را به عنوان قربانی سوختنی بر قربانگاه گذرانید.
21. وقتی بوی خوش قربانی به پیشگاه خداوند رسید، خداوند با خود گفت: «بعد از این، دیگر زمین را بهخاطر انسان لعنت نخواهم كرد. زیرا خیال دل انسان حتّی از زمان كودكی بد است. دیگر همهٔ حیوانات را هلاک نمیكنم، چنانكه كردم.
22. تا زمانیکه دنیا هست، كشت و زرع، سرما و گرما، زمستان و تابستان و روز و شب هم خواهد بود.»