14. تو مرا از كار زمین و از حضور خود بیرون كردهای. من در جهان آواره و بیخانمان خواهم بود و هركه مرا پیدا كند، مرا خواهد كشت.»
15. خداوند فرمود: «نه، اگر كسی تو را بكشد، هفت برابر از او انتقام گرفته خواهد شد» پس خداوند نشانهای بر قائن گذاشت تا هركه او را ببیند، او را نكشد.
16. قائن از حضور خداوند رفت و در سرزمینی به نام سرگردان كه در شرق عدن است، ساكن شد.
17. قائن و زنش دارای پسری شدند و اسم او را خنوخ گذاشتند. قائن شهری بنا كرد و آن را به نام پسرش، خنوخ، نامگذاری كرد.
18. خنوخ صاحب پسری شد و اسم او را عیراد گذاشت. عیراد، پدر محویائیل بود. محویائیل دارای پسری شد كه اسم او را متوشائیل گذاشت. متوشائیل پدر لمک بود.
19. لمک دو زن داشت به نام عاده و ظلّه.
20. عاده، یابال را به دنیا آورد و یابال جدّ چادرنشینان و گلّهداران بود.
21. برادر او یوبال، جدّ نوازندگان چنگ و نی بود.
22. ظلّه، توبل قائن را زایید كه سازندهٔ هر نوع اسباب برنزی و آهنی بود و خواهر توبل قائن، نعمه بود.
23. لمک به زنان خود گفت:«به حرفهای من گوش كنید.من مرد جوانی را كه به من حمله كرده بود، كشتم.
24. اگر قرار است کسیکه قائن را بكشد، هفت برابر از او انتقام گرفته شود،پس کسیکه مرا بكشد، هفتاد و هفت مرتبه از او انتقام گرفته خواهد شد.»
25. آدم و زنش صاحب پسر دیگری شدند. آدم گفت: «خدا به جای هابیل، پسری به من داده است.» پس اسم او را شیث گذاشت.
26. شیث دارای پسری شد كه اسم او را انوش گذاشت. و از این موقع بود كه مردم پرستش نام خداوند را آغاز كردند.