پس یهودا به عروسش تامار گفت: «تو به خانهٔ پدرت برگرد و همینطور بیوه بمان تا پسرم شیله بزرگ شود.» یهودا این را گفت چون میترسید مبادا شیله هم مثل برادرش بمیرد. پس تامار به خانهٔ پدرش رفت.