پیدایش 37:14-23 Today's Persian Version (TPV)

14. پدرش‌ گفت‌: «برو و از سلامتی برادرانت ‌و از وضع ‌گلّه ‌برای من‌ خبر بیاور.» پس ‌پدرش ‌او را از دشت ‌حبرون ‌به‌ شكیم‌ فرستاد.وقتی یوسف ‌به ‌شكیم ‌رسید،

15. در آنجا دنبال ‌برادرانش‌ می‌گشت‌. مردی او را دید و پرسید: «دنبال‌ چه‌ می‌گردی‌؟»

16. یوسف ‌گفت‌: «دنبال ‌برادرانم ‌می‌گردم‌. آنها مشغول ‌چرانیدن ‌گلّه‌ هستند. آیا می‌دانی آنها كجا هستند؟»

17. آن‌ مرد گفت‌: «از اینجا رفته‌اند. من‌ از آنها شنیدم‌ كه ‌به‌ دوتان‌ می‌روند.» پس ‌یوسف ‌به‌ دنبال ‌برادران‌ خود رفت ‌و آنها را در دوتان ‌پیدا كرد.

18. برادرانش‌ او را از دور دیدند و قبل از اینکه به آنها برسد توطئه‌ چیدند تا او را بكشند.

19. آنها به ‌یكدیگر گفتند: «کسی‌که ‌برای ما خواب ‌دیده ‌است‌، می‌آید.

20. بیایید همین‌ حالا او را بكشیم‌ و در یكی از این ‌چاههای خشک ‌بیندازیم ‌و بگوییم ‌جانور درّنده‌ای او را كشته ‌است‌. آن‌ وقت ‌ببینیم ‌تعبیر خوابهای او چه‌ خواهد شد.»

21. رئوبین‌ وقتی این ‌را شنید كوشش كرد تا او را نجات ‌بدهد. پس‌ گفت‌: «او را نكشیم‌،

22. او را در یكی از این ‌چاهها بیندازیم ‌و به‌ او صدمه‌ای نزنیم‌.» او این‌ را به‌خاطر این‌ گفت ‌تا او را نجات ‌داده ‌به‌ نزد پدرش‌ بازگرداند.

23. وقتی یوسف‌ به ‌نزد برادرانش‌ آمد، آنها او را گرفته‌ و آن‌ ردای بلند آستین‌دار را از تنش ‌درآوردند.

پیدایش 37