6. ولی در زمان حیات خود هدایایی هم به پسرهایی كه از زنهای دیگر خود داشت، داد و آنها را از پیش اسحاق بیرون كرد و به طرف سرزمین مشرق فرستاد.
9. پسران او اسحاق و اسماعیل او را در آرامگاه مكفیله در مزرعهٔ مشرق ممری كه متعلّق به عفرون پسر سوحار حِتّی بود، دفن كردند.
10. این همان مزرعهای بود كه ابراهیم از حِتّیان خریده بود. ابراهیم و زنش سارا هر دو در آنجا دفن شدند.
11. بعد از وفات ابراهیم، خدا پسر او، اسحاق را بركت داد. او نزدیک چاه «خدای زنده و بینا» زندگی میكرد.
12. پسران اسماعیل-کسیکه هاجر، كنیز مصری سارا، برای ابراهیم به دنیا آورده بود-
13. به ترتیب تولّدشان عبارت بودند از: نبایوت، قیدار، اَدَبئیل، مبسام،
14. مشماع، دومه، مسا،
15. حداد، تیما، یطور، نافیش و قِدمَه.
16. اینها نیاکان دوازده امیر بودند و نام هریک به قبیله و دهات و اردوگاه ایشان داده شد.
17. اسماعیل صد و سی و هفت ساله بود كه مرد و به نزد اجداد خود رفت.
18. فرزندان اسماعیل در سرزمینی بین حویله و شور، در مشرق مصر، در راه آشور زندگی میكردند و از فرزندان دیگر ابراهیم جدا بودند.
19. این است داستان زندگی اسحاق پسر ابراهیم.
20. اسحاق چهل ساله بود كه با ربكا دختر بتوئیل (اَرامی از اهالی بینالنهرین) و خواهر لابان ازدواج كرد.
21. چون ربكا فرزندی نداشت، اسحاق نزد خداوند دعا كرد. خداوند دعای او را مستجاب فرمود و ربكا آبستن شد.
22. ربكا دوقلو آبستن شده بود. قبل از اینکه بچّهها به دنیا بیایند در شكم مادرشان برضد یكدیگر دست و پا میزدند. ربكا گفت: «چرا باید چنین چیزی برای من اتّفاق بیفتد؟» پس رفت تا از خداوند بپرسد.
23. خداوند به او فرمود:«دو ملّت در شكم تو میباشند.تو دو قوم را، كه رقیب یكدیگرند، به دنیا میآوری.یكی از دیگری قویتر خواهد بودو برادر بزرگ خادم برادر كوچک خواهد بود.»