21. فرشته جواب داد: «بسیار خوب، من موافقم. آن شهر را خراب نخواهم كرد.
22. عجله كن، تند برو، من قبل از اینكه تو به آن شهر برسی كاری نمیتوانم بكنم.» چونكه لوط گفت آن شهر كوچک است، آن شهر صوغر نامیده شد.
23. وقتی لوط به صوغر رسید آفتاب تازه طلوع میكرد.