3. به ایشان گفتم دروازههای اورشلیم را تا بعد از طلوع خورشید باز نکنند و قبل از اینکه نگهبانان در غروب، محل خدمت خود را ترک کنند، آنها را ببندند و قفل کنند. همچنین به ایشان گفتم از ساکنان اورشلیم پاسبانانی تعیین کنند. گروهی را در محلهای مخصوص بگمارند و دیگران در اطراف خانههای خود گشت بزنند.
4. اورشلیم شهر بزرگی بود، ولی افراد کمی در آن زندگی میکردند و هنوز بسیاری از خانهها در آن بازسازی نشده بودند.
5. آنگاه خدا در دلم نهاد که بزرگان، رهبران و قوم را برای بررسی شجرهنامهٔ ایشان گرد آورم. دفتر ثبت شجرهنامهٔ نخستین گروهی را که از اسارت بازگشته بودند، یافتم که از این قرار بود:
6. بسیاری از تبعید شدگان، استان بابل را ترک کردند و به شهرهای خود در اورشلیم و یهودیه بازگشتند و هر کدام در شهر خود ساکن شدند. خانوادههای ایشان از زمانی که نبوکدنصر ایشان را به اسارت برده بود، در بابل در تبعید زندگی میکردند.
7. رهبران ایشان عبارت بودند از: زروبابل، یهوشع، نحمیا، عزریا، رعمیا، نحمانی، مردخای، بلشان، مسفارت، بغوای، نحوم، بعنه.
8. نام خاندانهای اسرائیل که به میهن بازگشتند، تعداد ایشان به شرح زیر است:از خانوادهٔ فرعوش دو هزار و صد و هفتاد و دو نفر؛
9. از خانوادهٔ شفطیا سیصد و هفتاد و دو نفر؛
10. از خانوادهٔ آرح ششصد و پنجاه و دو نفر؛
11. از خانوادهٔ فحت موآب پسر یشوع و یوآب دو هزار و هشتصد و هجده نفر؛
12. از خانوادهٔ عیلام هزار و دویست و پنجاه و چهار نفر؛
13. از خانوادهٔ زتو هشتصد و چهل و پنج نفر؛
14. از خانوادهٔ زکای هفتصد و شصت نفر؛