3. عدّهای مرد مفلوجی را كه به وسیلهٔ چهار نفر حمل میشد، نزد او آوردند.
4. امّا به علّت زیادی جمعیّت، نتوانستند او را نزد عیسی بیاورند. پس سقف اتاقی را كه عیسی در آنجا بود، برداشتند و وقتی آنجا را باز كردند مرد مفلوج را درحالیکه روی تشک خود خوابیده بود، پایین گذاشتند.
5. عیسی وقتی ایمان ایشان را دید، به مرد مفلوج گفت: «ای فرزند، گناهان تو آمرزیده شد.»
6. چند نفر از علمای یهود كه آنجا نشسته بودند، پیش خود فكر كردند:
7. «چرا این شخص چنین میگوید؟ این كفر است. چه کسی جز خدا میتواند گناهان را بیامرزد؟»