21. ارباب گفت: 'آفرین، ای غلام خوب و امین، تو در امر كوچكی امانت و درستی خود را نشان دادی، من حالا كارهای بزرگ را به تو خواهم سپرد. بیا و در شادی ارباب خود شریک باش.'
22. آنگاه مردی كه دو هزار سکّهٔ طلا داشت آمد و گفت: 'تو دو هزار سکّهٔ به من سپردی، این دو هزار سکّهٔ دیگر هم سود آن است.'
23. ارباب گفت: 'آفرین، ای غلام خوب و امین تو در كار كوچكی امانت و درستی خود را نشان دادی و حالا كارهای بزرگ را به تو خواهم سپرد. بیا و در شادی ارباب خود شریک باش.'
24. سپس مردی كه هزار سکّه به او داده شده بود آمد و گفت: 'ای ارباب، من میدانستم كه تو مرد سختگیری هستی، از جاییکه نکاشتهای درو میکنی و از جاییکه نپاشیدهای جمع مینمایی،
25. پس ترسیدم و رفتم سکّههای تو را در زمین پنهان كردم. بفرما، پول تو اینجاست.'
26. ارباب گفت: 'ای غلام بدسرشت و تنبل، تو كه میدانستی من از جاییكه نکاشتهام درو میکنم و از جاییکه نپاشیدهام جمع میکنم،
27. پس به همین دلیل میباید پول مرا به صرّافان میدادی تا وقتی من از سفر بر میگردم آن را با سودش پس بگیرم.
28. سکّهها را از او بگیرید و به آنکسی كه ده هزار سکّه دارد بدهید،
29. زیرا آنکس كه دارد به او بیشتر داده خواهد شد تا به فراوانی داشته باشد و آنکس كه ندارد، حتّی آنچه را هم كه دارد از دست خواهد داد.
30. این غلام بیفایده را به تاریكی بیندازید جاییکه گریه و دندان بر دندان ساییدن وجود دارد.'
31. «وقتی پسر انسان با جلال خود همراه با همهٔ فرشتگان میآید، بر تخت پادشاهی خود خواهد نشست
32. و تمام ملل روی زمین در حضور او جمع میشوند. آنگاه او مانند شبانی كه گوسفندان را از بُزها جدا میکند، آدمیان را به دو گروه تقسیم خواهد كرد.
33. گوسفندان را در دست راست و بُزها را در دست چپ خود قرار خواهد داد.
34. آنگاه پادشاه به آنانی كه در سمت راست او هستند خواهد گفت: 'ای کسانیکه از جانب پدر من بركت یافتهاید! بیایید و وارث سلطنتی شوید كه از ابتدای آفرینش عالم برای شما آماده شده است.
35. چون وقتی گرسنه بودم به من خوراک دادید، وقتی تشنه بودم به من آب دادید، هنگامیکه غریب بودم مرا به خانهٔ خود بردید،
36. وقتی عریان بودم مرا پوشانیدید، وقتی بیمار بودم به عیادت من آمدید و وقتیکه در زندان بودم از من دیدن كردید'
37. آنگاه نیكان پاسخ خواهند داد: 'ای خداوند چه وقت تو را گرسنه دیدیم كه به تو خوراک داده باشیم و یا چه موقع تو را تشنه دیدیم كه به تو آب داده باشیم؟
38. چه زمان غریب بودی كه تو را به خانه بردیم یا برهنه بودی كه تو را پوشاندیم؟
39. چه وقت تو را بیمار یا زندانی دیدیم كه به دیدنت آمدیم؟'
40. پادشاه در جواب خواهد گفت: 'بدانید آنچه به یکی از كوچكترین پیروان من كردید، به من كردید.'