2. او تا روزی كه پدرش معیّن كرده است، تحت مراقبت سرپرستان و قیّمها به سر خواهد برد.
3. ما نیز همینطور در دوران كودكی، غلامان عقاید بچّگانهٔ دنیوی بودیم،
4. امّا وقتی زمان معیّن فرا رسید، خدا فرزند خود را كه از یک زن و در قید شریعت متولّد شده بود، فرستاد
5. تا آزادی كسانی را كه در قید شریعت بودند، فراهم سازد و تا ما مقام فرزندی را به دست آوریم.
6. خدا برای اثبات اینکه شما فرزندان او هستید، روح پسر خود را به قلبهای ما فرستاده است و این روح فریاد زده میگوید: «پدر، ای پدر.»
7. پس تو دیگر برده نیستی؛ بلكه پسری و چون پسر هستی، خدا تو را وارث خود نیز ساخته است.
8. در گذشته به علّت اینکه خدای حقیقی را نشناخته بودید، خدایانی را كه وجود حقیقی نداشتند، بندگی میکردید.
9. امّا اكنون كه خدا را میشناسید -بهتر بگویم خدا شما را میشناسد- چگونه میتوانید دوباره به سوی ارواح ناچیز و پست برگردید؟ چرا مایلید دوباره بردگان آن ارواح شوید؟
10. روزها، ماهها، فصلها و سالهای مخصوصی را نگاه میدارید.
11. میترسم تمام زحماتی را كه تاكنون برای شما کشیدهام به هَدَر رفته باشد!
12. ای دوستان من از شما تقاضا میکنم كه مِثل من بشوید، مگر من مِثل شما نشدهام؟ من نمیگویم كه شما به من بدی کردهاید.
13. شما میدانید به علّت ناخوشی جسمی من بود كه برای اولین بار در آنجا به شما بشارت دادم.
14. اگرچه ناخوشی من آزمایش سختی برای شما بود، مرا خوار نشمردید و از من رویگردان نشدید. برعکس، طوری از من پذیرایی كردید كه گویی فرشتهٔ خدا یا حتّی مسیح عیسی بودم.
15. پس آن رضامندیای كه نسبت به من داشتید چه شد؟ من میتوانم بدون تردید بگویم كه اگر ممكن میبود چشمان خود را درآورده و به من میدادید.
16. آیا حالا با اظهار حقیقت، دشمن شما شدهام؟