غزل غزلها 3:3-7 Today's Persian Version (TPV)

3. پاسبانان شهر مرا دیدند و من از آنها پرسیدم:«آیا آن کسی را که محبوب جان من است، دیده‌اید؟»

4. هنوز از آنها چندان دور نشده بودم که محبوبِ جانم را دیدم.او را محکم گرفتم و نگذاشتم که برود.سپس او را به خانهٔ مادرم آوردم،در همان اتاقی که به دنیا آمده بودم.

5. ای دختران اورشلیم،شما را به غزالها و آهوان صحرا قسم می‌دهمکه عشق ما را بر هم مزنید!

6. این چیست که مانند ستون دود از بیابان برمی‌خیزدو فضا را با بوی مُر و عطرهای تاجران معطّر ساخته است؟

7. ببینید، این تخت روان سلیمان استکه با شصت نفر از نیرومندترین مردان اسرائیل می‌آید.

غزل غزلها 3