5. مرا با کشمش نیرو ببخشیدو جانم را با سیب تازه کنید!زیرا من بیمار عشق او هستم.
6. دست چپ او زیر سرم استو با دست راست خود مرا در آغوش میکشد.
7. ای دختران اورشلیم،شما را به غزالها و آهوان صحرا قسم میدهمکه عشق ما را برهم مزنید!
8. من صدای محبوبم را میشنومکه جستوخیزکنان از روی کوهها و تپّهها به سوی من میآید.
9. محبوب من همچون غزال و بچّه آهوست.او در پشت دیوار ایستاده و از پنجره نگاه میکند.
10. محبوبم به من میگوید:«ای دلبر من، ای زیبای من، برخیز و بیا.
11. زیرا زمستان گذشته است و موسم باران به پایان رسیده است.
12. گُلها از زمین روییدهاندو زمان نغمهسرایی رسیده است.آواز فاخته در مزرعهٔ ما گوشها را نوازش میدهد.
13. درختان انجیر میوه به بار آورده،و رایحهٔ شکوفههای تاکها، هوا را عطرآگین ساخته است.ای عزیز من، ای زیبای من، برخیز و با من بیا!»
14. ای کبوتر من که در شکاف صخرههاو در پشت سنگها پنهان شدهای،بگذار که روی تو را ببینم و صدایت را بشنوم،زیرا صدایت سحرانگیز و روی تو قشنگ است.
15. روباهها را بگیرید، روباههای کوچک را بگیرید که تاکستانها را خراب میکنند،زیرا تاکستانهای ما شکوفه کردهاند.
16. محبوب من از آن من است و من از آن او.او گلّه خود را در بین سوسنها میچراند.