1. طلاهای ما جلای خود را از دست داده و بیارزش شدهاندو سنگهای مقدّس معبد بزرگ در کوچهها افتادهاند.
2. جوانان صهیون که زمانی همچون زر ناب با ارزش بودند،اکنون مانند ظروف گِلی ساختهٔ دست کوزهگر، بیارزش شدهاند.
3. حتّی شغالان به تولههای خود شیر میدهند،ولی زنان قوم من مثل شترمرغ شدهاند و به کودکان خود رحم نمیکنند.
4. زبان اطفال شیرخوار از تشنگی به کامشان چسبیده است.بچّهها نان میخواهند، امّا کسی به آنها نان نمیدهد.
5. آنهایی که زمانی غذاهای لذیذ میخورند، اینک از گرسنگی در کوچهها جان میدهند.کسانیکه در ناز و نعمت زندگی میکردند، اکنون در بین زبالهها به دنبال غذا میگردند.
6. جزای قوم من سنگینتر از جزای مردم سدوم بوده است،زیرا اهالی سدوم در یک لحظه نابود شدند و هیچ دستی به آنها کمک نکرد.
7. شاهزادگان ما پاکتر از برف و سفیدتر از شیر بودند.بدنشان از سرخی همچون لعل و در درخشندگی مانند یاقوت بود.
8. امّا اکنون چهرهای سیاهتر از زغال دارندو در کوچهها شناخته نمیشوند. پوستشان به استخوانشان چسبیده و مثل چوب خشک شدهاند.
9. آنهایی که در جنگ کشته شدند، خوشبختتر بودند از کسانیکه بعداً به تدریج از گرسنگی مردندو غذایی برای زنده ماندن نداشتند.
10. مصیبتی که بر سر قوم من آمد، چنان وحشتناک بودکه مادران دلسوز، از فرط گرسنگی کودکان خود را میپختند و میخوردند.