1. بار دیگر خداوند در رؤیا، یهوشع کاهن اعظم را به من نشان داد که در حضور فرشتهٔ خداوند ایستاده بود. شیطان هم در آنجا در دست راست او ایستاده بود و او را مورد اتّهام قرار میداد.
2. فرشتهٔ خداوند به شیطان گفت: «ای شیطان، خداوند تو را محکوم کند. خداوند که اورشلیم را برگزیده است تو را محکوم کند. این مرد مانند چوب نیم سوختهای است که از میان آتش گرفته شده باشد.»
3. یهوشع با لباس کثیف در حضور فرشته ایستاده بود.
4. فرشته به کسانیکه آنجا ایستاده بودند گفت: «لباس کثیف او را از تنش بیرون کنید.» سپس به یهوشع گفت: «ببین، گناهان تو را از تو دور کردم و حالا لباس نو به تنت میکنم.»
5. سپس امر کرد که یک دستار تمیز بر سرش بگذارند و آنها گذاردند و درحالیکه فرشته در آنجا ایستاده بود، لباس نو را به او پوشانیدند.
6. بعد فرشتهٔ خداوند به یهوشع گفت